نگران و ناامید نباشید، آنچه در شهرستانها اتفاق افتاد را به فال نیک بگیریم

درست است که به دلیل بگیر و ببندهای شدید در تهران و تمرکز صد در صد دولت روی میدان آزادی و با جادوی نوشابه زمزم و غیره، جنبش سبز در تهران  عرصه قدرت نمایی کامل در روز 22 بهمن پیدا نکرد، ولی مطابق گزارشهای رسیده و آنطور که از فیلمهای ارسالی بر می آید خیزش مردم در شهرستانها از جمله اصفهان، مشهد، تبریز و … نوید ورود جنبش به مرحله ای جدید و فراگیر شدن آن در سطح کشور را می دهد که باید به آن بالید و آن را به فال نیک گرفت

با ادامه این روند، پیش بینی آنچه در چهارشنبه سوری اتفاق خواهد افتاد کار سختی نیست

سبز باشید، دیگران را هم سبز کنید

3 thoughts on “نگران و ناامید نباشید، آنچه در شهرستانها اتفاق افتاد را به فال نیک بگیریم

  1. اردشير says:

    انتظار نداشتيم كه ١ين رژيم با تظاهرات سرنگون شود. همانقدر كه براي مراسم خودشان مجبور به لشكر كشي شدند پيروزي بزرگي است. اميدوار باشيم كه پيروزي نهايي از آن ما است. هدف گسترش فرهنگ سبز و تغيير تدريجي وآرام است ونه انقلاب و كشتار

  2. h.t says:

    با اینکه احمدی نژاد و دار و دسته اش به قول بچه های ایران کلی ساندیس و چیزهای دیگر بخورد باج گیران شان دادند و کلی با پاسدار و اسلحه و موشک دکور بندی و تهدید کرده بودند و دوربین صدا و سیمای سیاه شان را رو به خودشون میزون کرده بودند نه توانستند مردم داخل را فریب بدهند، نه مردم خارج ایران را و نه رسانه های کشورهای دیگر را.
    امشب هر دو کانال تلویزیون سوئد و روزنامه ها آنچه را که در یوتوب ثبت شده بود و نشان دادند و نه اراجیف و اباطیل یک رئیس جمهور دروغی را. حالا تحلیل اینکه چرا رسانه های سوئدی آنقدر پشتیبان مردم ایران در داخل و در خارج هستند و می گذاریم واسه یک وقت دیگر. حالا وقتش نیست. احمدی فکر می کند که خیلی باهوش است و فقط خودش است که می تواند سانسور کند. سانسورچی را باید سانسور کرد و در خماری گذاشتش.
    راستی گوینده کانال دو سوئد با سفیر جمهوری اسلامی در استکهلم هم مصاحبه ای کرد. او هم طبق معمول مث سگ، که حیف از سگ دروغ گفت. یک نگاه عمیق به چشمهای بعضی از این سفیرها از جمله سفیر ایران در سوئد بکنید و ببینید چقدر حالت چشمهای اینها با حالت چشمهای سعید مرتضوی یکی است. انگار که همه شون را از یک کمپانی آوردند آنهم کمپانی ظلم و تجاوز و خیانت.

  3. h.t says:

    برای یک بار هم که شده ما در مقابل دشمن مشترک مان متحد شدیم.

    امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من در خاک عاریه بود چرا که برای اولین بار شاهد گردهم آیی همه ایرانیها در کنار یکدیگر بودم. امروز هیچکس سخن از جدایی نگفت، هیچکس با خشم به دیگری نگاه نکرد و هیچکس خود را جدای از دیگری ندید. همه البته بجز مجاهدین خلق کنارهم بودیم، کمونیست ها، سلطنت طلب ها، دموکراتها، انجمن ها و همه و همه با هم یک صدا و یک نفس فریاد زدیم:” استقلال ، آزادی، مرگ بر دیکتاتور و…”

    حدود دو هزار و پانصد ایرانی از میدان یوتاپلاتسن راهپیمایی کردیم تا مرکز شهر، میدان گوستاو آدلف. با هم شعار دادیم، با هم سرود سرآمد زمستان خواندیم و با هم یار دبستانی را فریاد کردیم.

    بچه ها، بچه های ایران، بچه ها بچه های ناامید از رسیدن بهار، بهار آزادی در راه است چرا که حالا ما همه با هم هستیم برای سرنگون کردن این رژیم و برای دموکراتی در ایران.

    زنده باد ایران، زنده باد ندای مردم ایران و زنده باد هر انسانی که در رابطه با مملکت و آزادی آن احساس مسئولیت می کند. دست همه گی درد نکند. خسته نباشید. می دانم سرما تا استخوانمان نفوذ کرده بود ولی با نفس های هم گرم شدیم و به آزادی باز هم نزدیکتر شدیم.

Leave a comment