اخلاق؟

(۱)
فرانسیس کالینز(Francis Collins) یکی‌ از بزرگترین دانشمندان علم ژنتیک در قرن حاضر است. اوکه یک مسیحی معتقد به شمار می رود رییس پروژهٔ ژن انسانی‌ (human genome) بوده است که هدف آن دست یافتن به راز پیدایش و تکامل انسان بود. در این پروژه صدها دانشمند از اقصی نقاط جهان با کالینز همکاری داشتند و در نهایت با استفاده از کد DNA توضیحی (بر مبنای علوم تدریجی‌ ) برای چگونگی‌ تکامل ژن انسانی‌ ارائه دادند.
(۲)
ریچارد داوکینز(Richard Dawkins) هم یکی‌ از نوابغ علوم تدریجی‌ و صاحب کرسی استادی در دانشگاه آکسفورد انگلیس است. او اعتقادی به خدا ندارد و کتب زیادی نوشته است تا نشان دهد که وجود یک عامل فوق طبیعی به عنوان خالق حیات در جهان بسیار غیر محتمل است.
(۳)
در سال ۲۰۰۶ مجله تایم مناظره‌ای بین این دو غول دنیای علم برگزار کرد و این دو نظرات یکدیگر را در ارتباط با موضوع وجود یک هوش ماورأ انسانی‌ به چالش کشیدند. متن کامل این گفتگو در شمارهٔ ماه سپتامبر این مجله در همان سال چاپ شد. در قسمتی‌ از این گفتگو کالینزاز مقولهٔ اخلاق سخن میگوید و به عنوان نمونه از فداکاری و ایثار یاد می کند و آن را موضوعی غیر بشری میداند و مثال هایی مانند شیندلر در جنگ جهانی دوم را در تائید حرف خود مطرح می‌کند. داوکینز در پاسخ ضمن ارائه مثال دیگری موضوع ایثار را چنین توضیح میدهد. در گذشته دور لوازم و تجهیزات امروزی وجود نداشته و انسانها در مقابل خطرات طبیعی مانند حملهٔ حیوانات وحشی بی‌ دفاع بوده ا‌ند، لذا به صورت گروهی زندگی‌ میکردند و در مواقع بروز خطر برای یکی‌ از آنها، همه به کمک می‌‌آمدند چون میدانستند این اتفاق ممکن است روزی برای خودشان رخ دهد. به این ترتیب مساله ایثار به تدریج وارد ژن انسانی‌ شده است.
این نوع برخورد با موضوع اخلاق آن را به صورت یک قرارداد در آورده و جنبهٔ غیر بشری را از آن می‌گیرد. البته این که اخلاق جنبهٔ کاملا ذاتی ندارد در جوامع و حتی در ادیان نیز امروزه پذیرفته شده است. مثلا در میدان جنگ هیچ مشکلی‌ ندارد، بلکه کاملا پسندیده و جایز است که دروغ بگوییم تا دشمن را فریب داده و پیروز شویم. بالاتر از آن، در اسلام عمل تقیه مجاز است، یعنی‌ شما به عنوان مسلمان میتوانید در صورت احساس تهدید، دین خود را انکار کنید!! در واقع اینطور به نظر می‌رسد که فقط بعضی‌ از صفات اخلاقی‌ جنبه ذاتی دارند، مانند عشق به خداوند، باقی‌ صفات اخلاقی عرضی هستند.
حال حرف داوکینز این است که این ذاتیات وجود خارجی‌ ندارند و همه چیز اعتباری است. اگر این حرف را درست بینگاریم (که حداقل درصدی از حقیقت در آن هست) دنیا اصلا عوض میشود. ممکن است وسط خیابان یکی‌ بزند در گوش رفیقش صرفا به این دلیل که دوست داشته، هیچکس هم نمی‌تواند اعتراضی کند. چنین دنیایی را تصور کنید، ممکن است کاملا مسخره به نظر آید ولی‌ آمدن چنین روزی حداقل بر اساس عقاید درصدی‌ از دانشمندان (که بر تعداد آنها روز به روز هم افزوده میشود) کاملا محتمل است. زمانی‌ که هندسهٔ نا اقلیدسی در قرن هجدهم برای اولین بار مطرح شد بسیار غیر قابل پذیرش مینمود، چطور ممکن است دو خط موازی به هم برسند (یا از هم همواره دور شوند)؟ آیا می‌‌شود مجموع زوایای یک مثلث از ۱۸۰ درجه بیشتر (یا کمتر) باشد؟ و خیلی‌ سوالات مشابه، ولی‌ امروز این شاخه از علم کاملا جا افتاده و منشا کشفیات بزرگ دیگری است. ممکن است عنوان شود که مسائل علمی‌ و اخلاقی‌ از یکدیگر جدا بوده و قابل جمع نیستند، ولی اگر برای اخلاق معنای اعتباری (و نه ذاتی) در نظر بگیریم حتی اخلاق هم مقوله ای علمی‌ میشود، نمی‌‌شود؟

One thought on “اخلاق؟

  1. Anonymous says:

    علی جان این بحثها جدید نیست ممکن است توسط آدمهای جدیدی مطرح شده باشد. کتاب های متعددی این بحثها را مطرح و بطور بسیار عمیق مورد بررسی قرار داده اند. یکی از بهترین آنها اصول فلسفه و روش رئالیسم است. به هر حال اینجا فضای مناسبی برای گفتگو نیست ولی بطور خلاصه، مسئله اخلاق ریشه در دات انسانها دارد زیرا ارزشهای اخلاقی مستقل از زمان، مکان، قوم و نژاد وحتی اندیشه هستند. حتی نرون هم می گوید من عدالت در دوست دارم. و حتی چنگیز هم شجاعت دشمن را تحسین می کند.مردانگی، وفای به عهد، عدم تجاوز به حقوق دیگران، مهربانی و … کاملا فراتر از مرزها هستند. این یک نشانه صریح از آن است که ارزشهای اخلاقی حتی از خلقت ظاهری انسان نیز عمومی تر است. بعنی آدم منگول زیاد پیدا می کنید ولی آدمی که این ارزشها را پاس ندارد پیدا نمی کنید. البته موارد اعمال ارزش بعضا متفاوت است. که این بحث دیگری است.

Leave a comment